بسم او...

برای عنوان این مطلب شماره گذاشتم چون مطمئنم که باز هم اتفاقای جالب و قشنگی خواهد افتاد که بخواهم بنویسمشون.

 

امروز، روز دوم سفر مشهد بود همراه با کلی اتفاق و خاطره ...

صبح که بیدار شدیم رفتیم ( سرزمین) موج های خروشان . به عنوان تجربه اول پارک آبی با دوستان ، خیلی خوش  گذشت ولی دیگر بیش از این سخن نمی گویم که جایز نیست :)

دومین اتفاق جالب امروز " ایستگاه چای صلواتی " بود. تفریبا ساعت ٩ بعد شام از هتل رفتیم بیرون که بریم حرم. نزدیک هتل یه ایستگاه چای صلواتی زده بودن و چند مدل چایی داشتن ؛ نعنا فلفلی، دارچینی ، هل و لیمو و... فضای ایستگاهشون خاص بود ینی برای من خاص بود صدای نوحه و عطر فوق العاده چایی و بخار های آب جوش تو هوای سرد فضای ایستگاه رو خاص کرده بود. با توجه به اینکه خیلی دیر راه افتاده بودیم دودل بودیم که بریم یا وایستیم و چایی بخوریم که دیدیم دو تا از دوستان مصمم ایستادن و تا چایی نخورن نمیان . توفیق اجباری شد که ما هم بایستیم و چایی بخوریم. نمی دونم من چه طعمی رو خوردم ولی انصافا تا حالا هم چین چایی خوشمزه ای نخورده بودم. عطر و طعمش فوق العاده بود. شیرینیش هم به اندازه بود نه تلخ بود نه خیلی شیرین که دلتو بزنه . هوای سرد مشهد هم باعث میشد گرمای چایی دلچسب تر بشه خلاصه که یه چای درجه یک مهمون حضرت فاطمه(س) شدیم و به راهمون ادامه دادیم. 

چای صلواتی


سومین اتفاق جالب سعادت لمس کردن ضریح مطهر امام رضا(ع) بود. شاید برای خیلی ها این اتفاق خیلی عادی باشه اما برای من خاص بود. نمی دونم  تا حالا چند بار اومدم مشهد ( به لطف نزدیکی روستامون تقریبا هر سال میایم مشهد) اما تا به حال دستم به ضریح نرسیده بود. همیشه به سلام دادن و خوندن زیارت نامه از دور قناعت کردم اما این بار اونقد خلوت بود که دستم رسید به ضریح. برای من لحظه ی خیلی خاصی بود اون قدر خاص که دوست داشتم زمان متوقف بشه ، جمعیت فشار نیاره و من تو همون حالت بمونم . اون قدر خاص بود که ناخودآگاه اشکام سرازیر شدن و من محو تماشای ضریح شدم. این دفعه مشهد با همیشه فرق می کنه. این دفعه از همه دفعه ها خاص تره. یکشنبه قبل از اینکه بریم ایستگاه راه آهن با بچه ها رفتیم حرم حضرت معصومه(س) و نماز مغرب اونجا بودیم. وقتی برای زیارت رفتیم نیت کردم که از طرف ایشون زیارت کنم. واسه همینه که این دفعه مشهد اینقد خاص شده . احساس می کنم امام رضا توجه بیشتری بهم میکنه. امیدوارم که لایق این توجه باشم 🙏🏻

در آخر بازم میگم خدایا شکرت . شکر به خاطر اینکه تو بین این همه شهر قم قبول شدم. هیچ وقت اون لحظه ای رو که نتایج انتخاب رشته اومد فراموش نمی کنم که با عصبانیت گفتم نه رشته اش رو دوس دارم نه شهرش رو ... 

اشتباه کردم . از اون حرف هم به شدت پشیمونم الان هر دو تاشو دوست دارم و خدا رو شکر می کنم که مسیر زندگیم رو این جوری رقم زد اون موقع اصلا دید خوبی نسبت به قم نداشتم . نمیگم الان دیدم خیلی فرق کرده ولی ارزش داشته های قم با نداشته هاش قابل مقایسه نیست ... 

و باز هم شکر به خاطر این سفر قشنگی که به من هدیه دادی. یه تجربه متفاوت با کلی خاطره به یادموندنی ...

چهارشنبه ١٣٩٦/١١/١٨

حسبن الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر